در نشریه هفته گذشته مقاله ای تحت عنوان اسلام و همجنسگرایی توسط رفیق کامیار آزادمهر نوشته شده که طرح اشتباه نکته ي در آن توجه من را به خود جلب کرد ، حال این اشتباهات یا از سر کمبود آگاهی خود ایشان بر مسند یک آگاهی دهنده است یا باید مشکل را در جای دیگر جستجو کرد ، و به نکته ای که خود به نوعی بر این باور اشتباه صحنه می گذارد در زیر اشاره می کنم .
کامیار آزادمهر : همه می دانند که همجنسگراها در جوامع پیشرفته دارای روابط اجتماعی عادی و روزمره هستند و جمعیتی از هنرمندان ممتاز ، دانشمندان و سیاستمداران را هم تشکیل می دهند .
اول باید دید منظور از کلمه همه می دانند چیست ، همان همه ای که همجنسگرا بودن هیلاری کلینتون را با معیارهای فرهنگ اخلاقی طبقه حاکمه رد اخلاقی می کردند .
آیا منظور این است؟
فرض می گیرم که هیلاری به طور قطع همجنسگرا باشد ، حال اگر این همجنسگرا دارای روابط اجتماعی عادی است این روند زندگی تا روزی پیش می رود که هنوز همجنسگرا بودن ایشان برای همه فاش نشده بود .
شاید با همجنسگرایی به نوع ایرانی آن در غرب برخورد نشود ولی این نکته را هم برای همه و هم برای این رفیق بیان می کنم که هنوز تا چندی پیش در تعدادی از ایالتهای امریکا و دیگر نقاط پیشرفته که از نظر ایشان منطقه ای آرمانی برای این نوع رابطه جنسی است جرم زدایی نشده بود ، خدمت شما و همه عرض می کنم نکته دیگر اشاره به هنرمندان ممتاز ، دانشمندان و سیاستمداران هم جنسگرا است ، حتماً اشاره دارید به هیلاری کلینتون و آزادی جنسی ایشان در دنیای سیاست سرمایه داری که برای وی یک رسوایی اخلاقی به شمار رفت از دیدگاه همه ی مردمی که شما به آن اشاره دارید.
منظورتان از هنرمندان ممتاز احتمالاً خواننده زن ، تاتو باشد که این عمل جنسی او نه بر حقانیت عمل كه در افزایش سود سرمایه شرکت های هالیوودی نمود پیدا می کند و در غير اين صورت مورد تجاوز ايدئولوژيك فرهنگ نظام طبقاتي قرار مي گرفت و لي باز با اين حال يعني سود رساني ايشان هنوز هم دال بر توجيه آن نبوده و گاهاً يكي از نقاط ضعف وي از سوي رسانه ها قلمداد مي شود.
گویا مشروعیت دادن به این نوع رابطه ی جنسی به نوع این پیشرفت ها گره خورده یعنی بازی در سیاست آدم کش امریکا حال چه به عنوان اقلیت و حال چه اکثریت یا هنر نخبه گرا که کمونیست ها از زمان انقلاب روسیه با آن اعلام موضع کرده اند به شما پیشنهاد می کنم نگاهی به تاریخ مبارزات همجنس گرایان سوسیالیست ایران گرفته تا افریقای جنوبی تا دل غرب حداقل در همین هزاره سوم بیاندازید.
اين نوع نگرش ميتواند نوعي تاييد تماميت فرهنگ غرب با اين مسئله را به پيش كشيده و شايد بتوان بر آن كلمه پوپوليسم در مسئله جنسيت را پيش بكشد . *
توضيح سردبير٬
رفيق رضاى عزيز٬ يادداشت و ملاحظه شما را منتشر کرديم تا شما و ديگر علاقه مندان دراين زمينه بحث مستدل و آزادى را منبعد در ستون آزاد سايت حزب پيش ببرند.
من وارد بحث شما و رفيق کاميار نميشوم. اينخا فقط ميخواهم يک نکته را در مورد عبارت "همجنسگرايان سوسياليست" اشاره کنم. بنظر من تقسيم بندى انسانها به همجنسگرا و غير همجنسگرا و يا اساسا الصاق هويت جنسى به افراد موافق نيستم. همانطور که موافق الصاق هويت ملى و مذهبى و قومى به شهروندان نيستم. کمونيسم جنبشى براى نفى هويتهاى کاذب و تاريخى است و نه احياى هويتهاى قسمتى و صنفى. اگر عبارت همجنسگراى سوسياليست را بپذيريم بايد لابد همجنسگراى ليبرال و پست مدرنيست و محافظه کار و غيره را هم بپذيريم. به همين ترتيب اگر مشروعيتى به هويت جنسى بدهيم٬ چرا نبايد هتروسکشوالها را مانند هموسکشوالها و ديگر گرايشات جنسى با سوسياليست و ليبرال و مذهبى و غيره صدا نکنيم و اين عناوين را نپذيريم؟ اين هويت سازى براساس تمايل جنسى افراد که اساسا امرى خصوصى است از نظر من نادرست است. بين دو موضوع بايد تفاوت قائل شد: اول ستم بر همجنسگرايان و دوم هويت جنسى. بعنوان کمونيست و سوسياليست ما عليه هر نوع ستم و تبعيض و از جمله عليه ستم بر همجنسگرايان هستيم و براى رفع آن قاطعانه مبارزه ميکنيم. اما مبارزه براى رفع اين ستم به معنى قبول هويت جنسى آنها نيست. اين ديگرى مقوله و انتخابى سياسى است. همانطور که شما براى رفع ستم ملى هويت ناسيوناليستى را نمبپذيريد.
دراين زمينه در يکى از شماره هاى نشريه يک دنياى بهتر مطلبى در حاشيه پرايد کانادا و بحث هويت جنسى دارم که تفصيلى تر اشاره شده است. موفق و پيروز باشيد.